در دو دهۀ اخیر، پژوهشهای مرتبط با «حکمرانی خوب» در کانون توجه اندیشمندان بودهاند. حکمرانی یکی از پیش شرطهای حیاتی برای توسعە سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شناخته میشود. و عاملی کلیدی است که تعیین میکند آیا یک حکومت، ظرفیت استفادۀ کارآمد از منابع برای کاهش فقر و ایجاد توسعۀ پایدار را دارد یا خیر. فرانسیس فوکویاما تصریح میکند: «سطحی خاص از ظرفیت دولت، شرط بنیادین هر درجهای از رشد اقتصادی است.» او در کتاب دولتسازی: حکمرانی و نظم جهانی در قرن بیست و یکم تا حد زیادی بهبود حکمرانی را با بهبود ظرفیت دولتها برابر میداند. این همان ظرفیتی اسـت که به گفتۀ محمد فاضلی «توانایی قانونگذاری دارد، قدرت مشروع اِعمال میکند، کالاهای عمومی فراهم میآورد و از پس تأمین آموزش و بهداشت، تضمین قراردادها، حفظ محیط زیست و امنیت برای همگان برمیآید» (دانیل کافمن و همکارانش،) شـش شاخص حکمرانی را صورتبندی کردهاند که نشاندهندۀ ظرفیتها و کیفیت حکمرانیاند. سه مورد از این شاخصها معیارهایی مفید برای درک ظرفیت دولت ارائه میدهند: حاکمیت قانون، مهار فسـاد و کیفیت نظارتی. هر گاه این شاخصها بهبود یابند، یک دولت توانمند ظهور میکند که موجبات رفاه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی یک کشور را فراهم میسازد. در واقع، همانگونه که آلخاندرو فوكسلی استدلال کرده است، «مسئله اصلی درباره دولت، اندازه و بزرگی آن نیست، بلکه ظرفیت آن است. دولتها باید انعطاف کافی برای پاسخگویی به فرصتها و ایجاد شبکههای ملی کارآمد را داشته باشند تا بتوانند از پس چالشهای تغییر سریع بازار جهانی برآیند» فاضلی هم در کتاب ایران بر لبۀ تیغ مینویسـد: وقتی پای کارایی، ظرفیت و مؤثـر بودن به میان میآید، اندازۀ دولتها در درجۀ بعدی اهمیت قرار میگیرد، به صورتی که ارزش نفسه ندارد. «اهمیت ظرفیت حکمرانی در مطالعات دو دهۀ اخیر سـبب شده است تا برنامۀ توسعۀ ملل متحد نیز هدف اصلی خود را پشتیبانی از ظرفیتسازی دولت به منظور داشتن یک حکمرانی خوب اعلام کند.» در جامعۀ شبکهای کنونی، ظرفیت رسیدگی به مسائل اجتماعی و درک ارزشهای عمومی دیگر محدود به مقامات دولتی نیست. بازیگرانی گوناگون در این فرایند نقش دارند و رسیدگی به این مسائل، تحت تأثیر تعاملات آنها و بستری است که در آن فعالیت میکنند. این ظرفیت جمعی غالباً «ظرفیت حکمرانی» نامیده میشود. برای مطالعه بیشتر لطفا به فایل کتاب مراجعه کنید.